در لحظات آخر دو بار همديگر را محكم به آغوش كشيدند و از گرماى هم به عاريت بردند تا در سرماى دلتنگى به كارشان آيد او گفت تا بعد اميد ديدار آينده تبسمى در دوردست به ارمغان آورد
گهگدارى سو سو در پى قدم زدنى كه من در اسكله شهر پرتيماو داشتم بوجود آمد٠
زمانى كه فانوس دريايى سو سو زد ومن سو سوى نازك و لطيفش را ديدم و به فكر آدمهايى افتادم كه شايد به اتفاق شاهدش بودند ٠٠٠سوسوهاى من در دنياى مجازى اينترنت نيازم به ارتباط گهگدارى است به انسان ها يى با افكار و احساسات مشترك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر